کار بالا و شعر زیبای استاد شهریار:
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
؟
بی وفا، بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب
آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا ؟
عمر ما ار مهلت امروز و فردای تو
نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا ؟
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده
ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا ؟
وه که با این عمر های کوته بی
اعتبار
این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا ؟
آسمان چون جمع مشتاقان ، پریشان می
کند درشگفتم من نمی
پاشد ز هم دنیا چرا ؟
شهریارا بی حبیب خود نمی کردی
سفر راه
عشق است این یکی بی مونس و تنها چرا ؟
بی مونس و تنها چرا
؟
تنها چرا ؟ حالا چرا
***
طراحی سیاه قلم به صورت کاملا تخیلی و مفهومی.
امیدوارم مورد پسند بینندگان عزیز قرار گرفته باشد.
یا حق